* نظرتان درباره ی این سخن حسین چیست ؟ ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد و زنانشان را به فروش رساند و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت. امام سوم شیعیان / کتاب «سفینه البحار و مدینه الحکام و الآثار» صفحه 164 نوشته شیخ عباس قمی شیخ عباس قمی از برجسته ترین روحانیون شیعه و نویسنده کتاب مفاتیح الجنان است
سفينة البحار کتاب فهرست موضوعي بحارالانوار علاّمه مجلسي است در مدت بيست سال به پايان رسيده است این کتاب موضوع بندی شده است و جالب است که بدانید برای رد ادعای واهی مدعیان دروغین کافیست بگوییم حدیث مورد بحث در چه بابی از کتاب آمده تا دروغگویی و غرض ورزی و جهالت جاعلان آن بیش از پیش هویدا شود. اما دلایل دیگری هم برای رسوایی مدعیان ذکر شده است تا روی سیاه شود هر آنکه در او غش باشد …..
درباره حديث فوق اشاره به چند نكته شايان توجه است:
1. با مراجعه به کتاب سفينه(واژه عجم) احاديث متعددي در مورد برتري عجم آورده و ديدگاه منفي معاويه و خليفه دوم رانسبت به عجم , نقل کرده وآنرا خلاف خط مشي پيامبر و علي عليهما السلام نسبت به عجم دانسته است، که اين روايت و شرح و بسط آن در جلد 67 بحار هم آمده است.
2. قرآن کريم سند محکمي است و محتواي حديث بايد با ظهور قرآن و سنت قطعي پيامبر(ص) تعارض نداشته باشد و در غير اين صورت بايد كنار گذاشته شود. در اين باره، قرآن کريم ملاک فضيلت را تقوي و دوري از تعصب مي داند و زبان و نژاد عرب و عجم نمي تواند ملاک برتري باشد.(حجرات/13)
3. اگرچه كنيه اباعبدالله نزد عموم مردم براي امام حسين (عليه السلام) به كار مي رود اما در روايات، كنيه اباعبدالله، براي امام صادق(عليه السلام) است و این خود یکی دیگر از دلایل بی سوادی نویسنده اصلی متن و بی اطلاعی افرادیست که به حرفهای پریشان او استناد کرده اند.
بنابراين حديث ج 1، سفينه البحار، ص 164 از امام صادق(عليه السلام) است نه امام حسین علیه السلام!!!!
4. بايد دانست لفظ «عجم» با «فارس» متفاوت است. عجم در لغت به معناي گنگ، بدون نطق و فهم است. وجه تسمیه عجم هم این بود که اعراب کسانی که زبان عربی نداشتند را اینگونه توصیف میکدند که : او برای ما گنگ و نا مفهوم است (عجم). یعنی هرکسی که اعراب زبانشان را متوجه نمیشوند و صحبت کردنشان برای اعراب گنگ و نا مفهوم است را عجم میگویند و شامل رومی ها و یونانی ها و …. هم میشود. ولی متأسفانه كساني كه به اختلافات دامن مي زنند، «فارس» ها را عجم ناميدند و با تحقير و توهين برخورد كردند.
اينك جهت روشنگري بيشتر به بررسي سند و محتواي حديث مي پردازيم:
1- در فرهنگ عرب به همه افراد غير عرب گفته مي شده “عجم” مثل خود ما ايراني ها كه به همه افراد غير ايراني مي گوييم “خارجي” امامنظور ما فقط اعراب نيستند بلكه همه غير ايراني ها هستند به همين گونه در عرب هم كلمه عجم به معني غير عرب است در صورتي كه اشكال كننده آن را به معني “ايراني” ترجمه كرده است!! كه اين غرض ورزي او را مي رساند.
2- اشكال كننده آنقدر نسبت به متون حديثي بي اطلاع بوده است كه نمي دانسته در روايات مربوط به اعتقادات وقتي گفته مي شود اباعبد الله منظور امام صادق عليه السلام هستند كه در اين حديث هم همينطور است و اين حديث از ایشان صادر شده است نه از امام حسين عليه السلام !!
3- اشكال كننده كلمه “بيان” را كه در ابتداي خط دوم متن مذكور آمده را به “روشن است” ترجمه كرده در صورتيكه مطالعه كنندگان كتب حديثي مي دانند كه در كتبي مانند سفينه البحار كه در واقع خلاصه كتاب بحارالانوار مرحوم مجلسي است وقتي كلمه “بيان” آورده مي شود يعني اين كه نويسنده اصلي كتاب- در اين جا منظور مرحوم مجلسي است- اين طور فرموده است و در واقع وقتي كلمه “بيان” نوشته مي شود نوعي نقل قول از نويسنده اصلي كتاب است. پس در اين جا توضيح علامه مجلسي در مورد اين حديث توسط شيخ عباس قمي آورده شده. شبهه کننده در واقع توضيح علامه مجلسی را تغيير داده و به جهت غرض ورزي خود به غلط ترجمه كرده كه” روشن است هر عربي از هر ايراني بهترو بالاتر و هر ايراني از دشمنان ما هم بدتر است. “!! در حاليكه علامه مجلسي در توضيح اين روايت از قول خود معصومين توضيح مي دهد كه منظور از عرب در اين روايت دوستان اهل بيت و معتقدين به ولايت ايشان است حتي اگر عجم و غير عرب باشند و منظور از عجم دشمنان ايشان و منكرين ولايت ائمه هستند حتي اگر عرب باشند و فرموده اند كه ملاك دوستي اهل بيت عرب بودن يا نبودن نيست بلكه ملاك اعتقاد داشتن به اصل ولايت ائمه است. پس طبق توضيح علامه مجلسي كه خود او اين حديث رانقل كرده منظور از اين حديث اين نيست كه عجم ها به خاطر عرب نبودنشان دشمن ائمه هستند.
4- اگر در متن عربي دقت كنيد در ادامه جمله اي كه در جواب شماره چهار ترجمه آن را گفتيم آمده است كه “سوء رأي الثاني في الاعاجم” كه اين جمله در ترجمه اشكال كننده نيامده است!! اما ترجمه اين جمله اين است ” اشتباه راي عمربن خطاب (دومي) در مورد غير عربها” لذا ادامه متن بعد از اين جمله برمي گردد به عقيده عمر بن خطاب در مورد عجم ها نه عقيده امام حسين عليه السلام!! که عمر میگوید هر عربی از هر عجمی بالاتر است و ……(امان از جهل و غرض ورزی ….. ببینید چگونه با حذف گوینده اصلی کلام فردی دیگر را به اهل بیت نسبت میدهند!!!)
5- در اين جا باز هم اشكال كننده بي سوادي خود را به رخ همگان كشيده است! چراكه كلمه “قب” كه در پايان اين جمله آمده است به معني اين است كه متن از اين جا به بعد مربوط به كتاب مناقب ابن شهر آشوب است كه مترجم اشتباها در ترجمه خود اين جملات را ادامه حديث كتاب بحار الانوار دانسته غافل از اينكه اين قسمت، از كتاب ديگري است!!(قب به اختصار اشاره به كتاب مناقب دار
سند حديث:
اين حديث تقطيع دارد و نزد علما ضعيف هست و نزد علماي رجالي اعتبار ندارد.
بنا بر تحقيقي که در کتب رجال دربارة سند حديث به عمل آمد هر چند راوي اصلي حديث، (ضريس بن عبدالملک، از اصحاب امام صادق (ع)) موثق شمرده شده، ولي بعضي از رجال سند حديث تضعيف شدهاند و بعض ديگر توثيق ندارند. در حالي که حديث معتبر حديثي است که تمام سلسلة روات آن، لااقل توثيق داشته باشند. در نتيجه از نظر علم رجال شناسی، حديث جزو احاديث ضعيف به شمار ميآيد.
بر فرض که حديث را معتبر بدانيم! معناي حديث غير از آني است که صاحب برگة منتشر شده، برداشت کرده و دروغهاي ديگري را نيز به آن اضافه کرده است!
محتوائي حديث:
مولف کتاب سفية البحار اين حديث رادر باب فضائل عجم ها بيا ن کرده است. يعني ايشان از اين حديث فضيلت براي عجم تلقي نموده .جالب است بدانيد قبل از نقل اين حديث، مرحوم شيخ عباس، این آيه را در تاييد سخنش در فضيلت عجم ها نقل مي کند :
تفسير علي بن إبراهيم: «ولو نزلناه على بعض الأعجمين فقرأه عليهم ما كانوا به مؤمنين»(شعراء/198)، قال الصادق(عليه السلام) : لو نزل القرآن على العجم ما آمنت به العرب، و قد نزل على العرب فآمنت به العجم، فهذه فضيلة العجم؛ (خداوند در کتاب خود فرمود) هرگاه ما قرآن را بر بعضى از عجم غير عرب) ها نازل مى کرديم … و ايشان آن را بر اعراب مى خواند، (اعراب به دليل شدت تعصب) به قرآن ايمان نمى آورند!))
امام صادق عليه السلام فرمودند: «اگر قرآن بر عجم نازل مي شد اعراب به آن ايمان نمي آوردند و اين قرآن بر اعراب نازل گشت و عجم ها ايمان آوردند پس اين خود يک فضيلتي است براي عجم ها».
مستدرك حاكم:
و در ادامه حدیث دیگری از کتاب مستدرک حاکم می آورد :
«قال(ص): لو كان الإيمان معلقا بالثريا لناله رجال من العجم؛ اگر ايمان (در آسمان) به ثريا آويخته بود مرداني از عجم (تلاش مي كردند و) به آن دست مي يافتند.» (ر.ك: سفينة البحار، واژه عجم)
و نکته بسیار مهم برای اهل علم جهت آشکار شدن دروغهای نویسنده متن اینکه ::::
اگر در متن حديث نيز دقت شود، بيان نشده «العرب شيعتنا و العجم عدونا» بلکه بيان شده «شيعتنا العرب، وعدونا العجم». در برگردان فارسي هم مي توان تفاوت اين دو نوع بيان را فهميد:
الف: اعراب شيعيان ما هستند و عجم ها دشمنان ما هستند.
ب: شعيان ما اعراب هستند و دشمنان ما عجم هستند.
اين دو معني کاملا با هم تفاوت دارند .که در روايت معني دومي مطرح شده نه اولي.
در بيان اولي اين مطرح مي شود که گروه اعراب، شيعه هستند و گروه عجم، دشمن اهل بيت هستند که اين با نص آيات قرآن و روايات فراوان در تضاد است و شواهد تاريخي نيز برخلاف آن است زيرا بسياري از اعراب شيعه نيستند بلكه حتي مشرك هستند.
در حالي كه عرب و عجم معني لغوي خاصي دارند .در حقيقت معناي لغوي عرب به معني با فهم وشعور و فصاحت هست و عجم به معني خِنگ و گُنگ است. حال مشخص مي شود معني حديث اين است كه؛ شيعيان، عرب (با فهم و درک) واقعي هستيم و آن عربي که دشمن اهل بيت(ع) است در حقيقت، عجم(گنگ و بدون منطق) واقعي است.
مي بينيد که امام اين سخن را چه زيبا بيان کرده اند و دشمنان ايشان چه مضحک و خنده دار اين حديث را تحريف نموده اند .
علاوه بر اينکه در اينجا چند اشتباه توسط اشكال كننده صورت پذيرفته است؛
1. توضيح مؤلف درباره حديث را جزء حديث دانسته؛
2. توضيح مؤلف را نيز اشتباه ترجمه کرده است. ترجمه صحيح مؤلف سفينة البحار اين است:
«عربي که شيعه ما باشد ممدوح و شايسته است (پس معيار شايستگي، شيعه بودن است) اگر چه عجم و غير عرب باشد و اما عجم (غير عرب) که دشمن ما اهل بيت باشد مذموم و ناشايسته است (پس معيار مذموم بودن، دشمني با اهل بيت است) اگر چه عرب باشد.»
3. عبارت ادامه مطالب درباره رفتار خليفه دوم است: «لمّا ورد سبي الفرس أَرَادَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ بَيْعَ النِّسَاءِ وَ أَنْ يَجْعَلَ الرِّجَالَ عَبِيدَ الْعَرَبِ… ؛ هنگامي که اسيران ايراني وارد مدينه شدند خليفه دوم خواست که زنهايشان را بفروشد و مردانشان را بردگان عرب قرار دهد … .» در حالي كه مترجم اين را جزء سخنان امام حسين(ع) گرفته است !
علاوه بر اينکه دنباله حديث را نيز نقل نکرده است. مؤلف سفينة البحار در تقبيح بيشتر کار خليفه دوم، بيان امير مومنين(ع) به عمر را مي آورد: «فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ أَكْرِمُوا كَرِيمَ كُلِّ قَوْمٍ … ؛ اميرالمومنين عليه السلام به خليفه دوم اعتراض کرد که اينکار را نکن چرا که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرموده است که بزرگان هر قومي را گرامي بداريد … .»
حال به تحريف اين حديث توسط آن شخص اشكال كننده، دقت نمائيد :
از حسين بن علي: «ما از تبار قريش هستيم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ايراني ها هستند. روشن است که هر عربي از هر ايراني بهتر و بالاتر است و هر ايراني از دشمنان ما هم بدتراست. ايرانيها را بايد دستگير کرد و به مدينه آورد، زنانشان را بفروش رسانيد و مردانشان را به بردگي و غلامي اعراب گماشت.»
بنابر آنچه گفته شد، ترجمه و برداشت بدخواهان از حديث، به طور كامل با حقيقت و بيان مرحوم شيخ عباس قمي متفاوت است و عبارت خليفه دوم، كه جنبه نژاد پرستانه دارد به امام(ع) نسبت داده شده است در حالي كه خلاف واقعيت است.
آخرین نظرات