**نساء آيه 24 : « و نکاح زنان محصنه ( شوهر دار ) بر شما حرام شده اند مگر آن زنان شوهر داري که به تصرف شما ( غنايم جنگي ) درآمده و مالک شده ايد . از کتاب الله پيروي کنيد . وراي اين زنان ( متصرفي و غير متصرفي ) ، براي شما حلال است هر زني ديگر را با مال به طريق زناشويي بگيريد و نه به طريق زنا . پس چنانکه شما از آن ها تمتع جستيد و بهره مند شديد ، آن حق معين که مزد آن ها است به آن ها بپردازيد . باکي نيست بر شما که پس از تعيين فريضه ( پول و يا مهر تعيين شده و.. ) به چيزي با هم تراضي کنيد ( رضا بدهيد ) . هر آينه الله دانا و حکيم است »** ** ** **
شبهه اي مطرح شده مبني بر اينكه :
در اين آيه مثلا الهي مي بينيم که به وقاحت هرچه بيش تر ، به دستور و اجازه اي که از سوي الله صادر و ابلاغ گشته است ، تنها ايمان آورندگان به اسلام يعني مسلمانان مي توانند به مادران و خواهران ما ، که به زور و يا در جنگ گرفته و در بند و زندان کرده اند و يا اسير نموده و هيچ گونه اختيار از خود ندارند و از آن ها آزادي عمل و اراده سلب گشته است ،
و در طي اين شبهه وراده بر اين آيه سوالاتي هم مطرح مي شود كه به آنها هم پاسخ داده شده است .
اين حکم مربوط به کافران حربي است. وقتي قبيله و عشيره اي همگي اعم از زن و مرد و بزرگ و کوچک به جنگ با اسلام قيام کردند، مسلمانان بايد از کيان خود دفاع کنند و با آنان بجنگند . تا زماني که شکست آنان قطعي نشده ، دشمن را بکشند . اگر قبل از شکست قطعي ، دشمن پيشنهاد مصالحه داد، امام بر اساس توافق با آنان رفتار مي کند اما اگر به جنگ ادامه دادند،با آنان مي جنگد تا شکست آنان قطعي شود آن گاه دشمن را به اسارت مي گيرند . امام مسلمانان با رعايت مصلحت جامعه اسلامي در مورد اسيران اعم از مرد و زن و کوچک و بزرگ تصميم گرفته ،آنان را به منت يا در قبال گرفتن فديه آزاد کرده يا به بردگي مي گيرد
بنا بر اين کافراني که براي نابودي کشور اسلامي اقدام کرده بودند، بعد از شکست قطعي به صلاحديد امام به ملکيت مجاهدان در مي آيند .
اين حکم فقط مربوط به جنگ با کافراني است که عليه اسلام و جامعه اسلامي شمشير کشيده ، براي به نابودکي کشاندن اسلام هجوم آورده باشند.
مسلمانان حق ندارند ابتدا و بدون تبليغ و دعوت و بدون اين که مورد هجوم واقع شوند و براي تحميل اسلام يا کشورگشايي به سرزميني حمله کرده ، مردان جنگي آنان را بکشند و بقيه را اعم از زن يا مرد به بردگي بگيرند.
اجازه به بردگي گرفتن فقط در مورد مردان و زناني است که به کشور اسلامي هجوم آورده ،در صدد نابودي اسلام و مسلمانان هستند .اين اجازه هم فقط مربوط به کساني است که در ميدان نبرد حضور دارند . آن هم در صورتي است که امام مسلمانان به بردگي گرفتن اسيران را جايز بداند و اجازه دهد.
البته برده گرفتن شرکت کنندگان در جنگ را اسلام باب نکرد بلکه قانون عمومي آن زمان بود .اسلام هم مخالفت فوري و دفعي با آن را مناسب نديد بلکه به مبارزه تدريجي با آن پرداخت .ضمن پذيرفتن اصل آن، زمينه هاي ورود بندگان به جامعه اسلامي و آزاد شدن و ايمان آوردن آنان را ايجاد کرد.
خلاصه کسي که براي هدم و نابودي گروهي اقدام کرد، با اين اقدام خود به آن گروه اجازه داده اگر بتوانند او را هدم و نابود کنند . اگر آنان بر وي غلبه کردند و به جاي کشتن او ، وي را به بردگي گرفتند و مالک همه منافع او شدند، اين نه تنها ظلم نيست بلکه مقابله به مثل با او و عکس العمل رفتار ظالمانه خودش است .اين رفتار با ستمگر متجاوز، نزد هيچ کس ناپسند نبوده ،نکشتن و به بردگي گرفتنش، خدمتي به اوست، زيرا برده بودن به خصوص اگر مالک، مسلمان معتقد و پاي بند باشد ، در معرض نجات دنيا و آخرت قرار دادن فرد است.
اما خلاصه اي در مورد فتح ايران به دست مسلمانان:
ما در اين جا راجع به حکومت ساساني و دين زرتشتي تحريف شده که بر ايران آن روز سيطره داشت و وجوه مثبت و منفي آن حکومت و دين و اقبال و رضايت عمومي نسبت به آن صحبت نمي کنيم . خواننده را به مطالعه کتب تاريخي در اين مورد ارجاع مي دهيم. فقط همين نکته مختصر را يادآوري مي کنيم که اگر اين حکومت و دين و اولياي حکومت و دين مورد اقبال عمومي بودند و مردم و ارتش با جان و دل حامي آنان بودند، نه تنها مسلمانان کم شمار و بي بهره از سلاح هاي روز و تاکتيک هاي جنگي، بلکه ارتش هاي قوي و مدرن هم بر آن ها غلبه نمي کردند . اگر عرب ها هم در برخورد با ايرانيان مانند متجاوزان بي رحم و خونريز رفتار مي کردند، به طور طبيعي ايرانيان به دفاع از جان و مال و ناموس و وطن خود برانگيخته مي شدند . اجازه تسلط به متجاوزان خونريز را نمي دادند . بنا بر اين :
1.اگر ايرانيان از حکومت و دين خود سرخورده بوده ،سلوک عرب ها را انساني تر تشخيص داده ،زمينه پيروزي آنان و شکست حکومت شان را فراهم آورده اند، چرا ما بايد بر عرب ها خرده بگيريم و عمل صحيح اجداد خود را تخطئه کرده و به دفاع از حکومتي که مورد قهر و نفرت پدران مان بوده، برخيزيم؟
2. اگر عرب ها در جنگ ها وحشيانه عمل مي کرده و مردان را مي کشتند و به زنان تجاوز مي کردند و کودکان را به بردگي مي گرفتند و مغول وار به ايران حمله کرده اند، پدران و گذشتگان ما بايد در مقابل آنان جانانه از موجوديت و کيان خود دفاع مي کردند . متجاوزان ددمنش را به سختي گوشمالي مي دادند . با توجه به کثرت سپاه ساساني و امکانات فراوان آن حکومت و ايران آن روز، قلع و قمع عرب هاي متجاوز کار سختي نبوده است. پس اگر آنان ددمنشانه بر ايران تسلط يافته اند ،نتيجه سستي و ذلت پذيري پدران و گذشتگان ما بوده ، در اين صورت آنان و حکومت شان به سرزنش،سزاوارتر از متجاوزانند.
3.بنا بر آنچه در تاريخ آمده ،رسول خدا بعد از صلح حديبيه در سال ششم هجري به سران جهان آن روز از جمله به خسرو پرويز که بر ايران حکومت داشت ، نامه نوشت . او و مردمش را به اسلام دعوت کرد . تنها پادشاهي که با نامه رسول خدا بي ادبانه و گستاخانه و خلاف ديپلماسي رفتار کرد، خسرو پرويز بود. نامه را پاره کرد .به دست نشانده اش در يمن دستور داد که نويسنده نامه را دستگير کرده و نزد او بفرستد.
فرستادگان پادشاه يمن وقتي به مدينه رسيدند که خسرو به دست پسرش کشته شد .وقتي آنان خبر کشته شدن او را در همان ساعت از رسول خدا شنيدند و جريان اين خبر دهي معجزه وار را به پادشاه يمن اطلاع دادند، پادشاه و جمع کثيري از مردم و درباريان ايمان آوردند. بدين وسيله جمعي از يمنيان و ايرانيان ساکن در يمن مسلمان شدند. زمينه نفوذ اسلام در يمن حاصل شد.
در زمان رسول خدا دو درگيري بين مسلمانان و روميان در موته و در تبوک پيش آمد، ولي بين مسلمانان و ايرانيان درگيري پيش نيامد. همان گونه که اشاره شد خسرو پرويز مدت کمي بعد از دريافت نامه رسول خدا کشته شد . بعد از مرگ او تشويش گسترده اي در حکومت ايران حاصل شد به نحوي که درگيري هاي داخلي مانع از آن گرديد که دستور خسرو مبني بر دستگيري و احضار پيامبر عربي پيگيري شود . حکومت ايران فرصت و فراغي براي سرکوب عرب هاي مسلماني که با پيام آزاديبخش خود خطري براي حکومت ستمگران بودند،به دست نياورد . در زمان عمر بن خطاب ابتدا چند برخورد فرعي بين ايرانيان و عرب هاي مسلمان در عراق پيش آمد تا اين که با حاکم شدن يزدگرد و قوت گرفتن حکومت، ايرانيان بر عرب ها تاختند . عهدها و پيمان هايي که بسته بودند زير پا گذاشتند . مسلمانان را کشتند و آواره ساختند .با رسيدن اين خبر به مدينه ، خليفه، سعد بن ابي وقاص را به دفاع فرستاد و اين ادامه داشت تا به فتح ايران منجر شد.
البته ايرانيان چون زرتشتي و اهل کتاب بودند، بر ديانت خود باقي ماندند . فقط جزيه و ماليات پرداخت مي کردند . گرايش آنان به اسلام در طول بيش از يک قرن بعد بود .جالب اين که آنان به اسلام اهل بيت گرايش يافتند که در عرب ها مهجور بود و اسلام خلافت را که عرب ها مبلغ آن بودند ، نپذيرفتند.
اميدواريم با مراجعه به تاريخ و مطالعه تاريخ جنگ هاي اسلام و ايران و چگونگي اسلام آوردن ايرانيان به پوچي اين شعارها پي ببريد و بيابيد که منشا اين ها حق ستيزي است، نه حق جويي.
4. کليت جنگ هاي اسلام و ايران را دفاع مسلمانان از خود و از هم کيشان خود و مستضعفان و مقابله با ستمگران مي دانيم اما چون جنگ ها تحت تدبير غير معصوم بوده ، از همه جزئيات آن دفاع نمي کنيم . مي پذيريم که چه بسا در گوشه هايي از جانب بعضي عرب هاي مسلمان نما که هنوز اسلام در جان و روح آن ها نفوذ نکرده بود، ظلم و ستم گري و وحشيگري هايي هم صورت گرفته باشد که از نگاه ما محکوم است.
البته طبيعي است که در بين کارگزاران حکومت گاهي افراد ناباب وجود دارند که از فرصت ها سوء استفاده مي کنند . اقدام آن ها مورد نفرت اولياي امور است مثلا رسول خدا بعد از فتح مکه جمعي را به فرماندهي خالد بن وليد براي پيمان بستن با قبيله اي در اطراف مکه رهسپار کرد، ولي خالد به خاطر دشمني قبلي که با آن قبيله داشت، ناجوانمردانه آنان را کشت و….
وقتي رسول خدا خبر دار شد، خالد را به شدت توبيخ کرد . از عمل او ابراز انزجار کرد و به جبران آن همت گماشت.
بنا بر اين اسلام و مسلمانان عرب به ايران هجوم نبردند . به زور استيلاي خود را بر آن تحميل نکردند بلکه حکومت ايران بود که خود را قدر قدرت مي ديد و عرب هاي مسلمان را برده خود مي خواست و آنان را آدم نمي شمرد و در هجوم عليه آنان با شکست مواجه شد چون از پشتيباني مردمي برخوردار نبود . مسلمانان هم براي به بردگي و کنيزي گرفتن مردان و زنان ايراني نيامده بودند . اگر جمعي اسير شدند و به بردگي رفتند، محدودي از شرکت کنندگان در ميدان جنگ بودند .
پرسش 2:- الله عربستان از آن جايي که به خوبي آگاه است که کردار آن ها با زنان غير خودي بسيار شنيع و وقيحانه است و اين باور را دارد که با مقابله به مثل از سوي غير خودي ها به زعم آن ها کافران روبرو خواهد شد . از اين رو به همسري درآوردن دختر مسلمان با يک غير مسلمان را منع کرده است بدون آن که به احساسات آن ها نسبت به هم توجهي داشته باشد براي اينکه مبادا همان بلا به سر خود به تلافي ستم روا داشته به غير خودي به شکل ناجوانمردانه وارد آيد .
پاسخ: اولا خدا خداي عربستان نيست ،بلکه خداي جهانيان است . پيامبر و اسلام هم پيامبر و دين عرب نيست بلکه پيامبر و دين جهانيان است .
برده گرفتن اسيران ميدان جنگ قانوني بود مورد عمل در جهان آن روز . اسلام در حد محدودي به جهت مصلحت و براي رعايت حال مسلمانان آن را اجازه داد . اگر اين اجازه را نمي داد ،مسلمانان چاره اي نداشتند جز اين که دشمنان و مهاجمان به خود را تا نفر آخر بکشند ،زيرا در جنگ اگر نکشي، کشته مي شوي.
اشکال گيرنده توجه نمي کند که دشمنان براي اسير گرفتن زنان و مردان مسلمان در جنگ و براي تصاحب کنيزاني که از مسلمانان گرفته اند، دنبال اجازه پيامبر و اسلام نيستند. آنان به کشور اسلامي حمله مي کنند تا به زور مردان و زنان را به بردگي و کنيزي بگيرند و آنان را تصاحب کنند. اين هدف اصلي آنان از يورش ها و تهاجم هاي شان است، در حالي که مسلمانان حق يورش بردن براي اين اهداف و غير آن را ندارند . فقط حق دفاع از خود يا مسلمانان تحت ستم و رفع موانع تبليغ و رسيدن پيام حياتبخش اسلام را دارند .
اما آنچه اشکال گيرنده بدان اشاره کرده[منع ازدواج با غير مسلمان] حکمي است که اصلا ربطي به جنگ و اسيري و کنيزي و بردگي ندارد. در جامعه اسلامي که غير مسلماناني هم به عنوان اهل کتاب حضور دارند و افراد با انتخاب خود با هم ازدواج مي کنند، اسلام به مسلمانان توصيه کرده که اگر به خدا و دين خدا اعتقاد داريد، نبايد دختران تان را به عقد غير مسلمانان در آورديد . نبايد از آنان زن بگيريد . به زنان مسلمان هم گفته اگر به خدا اعتقاد داريد ،با غير مسلمان ازدواج نکنيد.
اين حکمي است خطاب به مسلمانان، هم چنان که متدينان به اديان ديگر هم معمولا حاضر نيستند به غير همدينان خود زن بدهند يا با غير همدينان خود ازدواج کنند.
معمولا يک مسلمان معتقد به هيچ وجه حاضر نيست با کسي که از لحاظ عقيده -که مهم ترين رکن شخصيت انسان است- منحرف مي باشد، ازدواج کند، همچنان که يک يهودي يا مسيحي معتقد با يک مسلمان که از نظر او منحرف است، ازدواج نمي کند .
مسلمان اگر يک غير مسلمان را اعم از زن يا مرد بيابد که از لحاظ انساني و اخلاق و پاکي و عفت و حيا و ديگر خصال انساني ارزش دل بستن داشته باشد، سعي مي کند با توسل به روحيه حق طلبي و برهان پذيري او، اول او را به دين حق رهنمايي کند . بعد از پذيرش دين حق توسط او با وي ازدواج نمايد ،ولي اگر فرد مقابل از پذيرفتن برهان و حق خودداري ورزد و بر باطل آبا و اجدادي پافشاري کند، همين نشانه اي از عدم صلاحيت او براي همسري است.
پرسش 3:
وجود چنين آيه اي که مهر الله مدينه به پاي آن ها خورده و آن ها را واجب الاجرا کرده است و يک حکم جاوداني محسوب مي گردد . به روشني و به خوبي و به گواه خود آيه ، تناقض و تعارض آشکار در گفتار به عدالت و کردار خود به خباثت را ، به خوبي نمايان مي گرداند حتي در جايي مانند اين آيه به صراحت لهجه ، حکم به تجاوز مي دهد .
پاسخ: البته با کسي که به هيچ منطقي پايبند نيست ،نمي توان بحث کرد و او را که خود را به خواب زده، نمي توان بيدار کرد.
اين که زمان ظهور اسلام در جهان و در جنگ ها افراد سپاه مغلوب ، اعم از زن و مرد و کوچک و بزرگ به بردگي گرفته مي شدند و بين جنگجويان غالب تقسيم شده و جنگجويان مالک بردگان مي گشتند، واقعيتي است غير قابل انکار که اسلام آن را ايجاد نکرده و امضا هم ننموده است.
اسلام جنگ هجومي به سرزمين هاي ديگر و به بردگي گرفتن انسان ها را ممنوع کرد . فقط اجازه داد که در جنگ دفاعي بعد از سرکوب متجاوزان ستمگر، بقيه اسيران که همگي به حکم متجاوز بودن مستحق مرگ هستند، در صورت صلاحديد حاکم اسلام به بردگي گرفته شوند . اين اجازه هم براي اين بود که مشرکان اطراف جامعه اسلامي به حمله به کشور اسلامي جرات نيابند.
البته در عين حال اسلام مسلمانان را به خوشرفتاري با بردگان زن و مرد سفارش اکيد کرد .راه هاي فراواني براي آزاد شدن بردگان در قانون هاي خود تعيين نمود.
در ضمن اسلام به معتقدان به خود سفارش اکيد کرد که اجازه نفوذ به مشرکان به درون خود را ندهند . با مشرکان رابطه دوستانه شديد و صميمي نداشته باشند . فقط در حد رابطه انساني و مبتني بر احسان با آنان رابطه داشته باشند . از زن گرفتن از آنان و زن دادن به آنان خودداري ورند.
حالا کسي بدون توجه به شرايط زمان ظهور اسلام، اين حکم هاي دقيق و متين را بدون استدلال مورد هجوم قرار دهد و با استناد به آن خداي اسلام و پيامبر اسلام و اسلام و متدينان به اسلام را متجاوز به فطرت و انسانيت و زمينه سازان فساد و تباهي معرفي کند،براي او بايد چه جوابي ارائه کرد؟
آيا چنين کسي گوشي براي شنيدن و چشمي براي ديدن و قلبي براي فهميدن دارد تا با او استدلالي و برهاني و متکي بر تاريخ احتجاج شود؟
جواب چنين کساني جز سکوت نيست زيرا باطل بودن ادعاهاي شان از روز روشن تر است.
پرسش 4:
چنين حکمي در قرآني که آن را بري از هرگونه ايراد و تحريف قلمداد مي کنند ،زمينه ساز و منشا گسترش فساد روي زمين است .چيزي که خود روحانيت مبارز اسلام ، مرتب از آن به نام مفسد في الارض ياد مي کنند . به مخالفان و دگر انديشان به افترا نسبت مي دهند .حال آنکه منبع و مأخذ استفتائات آن ها که اين آيات باشد ، مروج زير پا گذاشتن شئونات اخلاقي است . الهام دهنده اين نکته به آن ها است که روحانيت مبارز در مواردي که ويژه و خاص بدانند ، مي توانند با مجوزي که کلاه شرعي ناميده مي شود، به رفتاري که در علوم انساني يا فطرت و حيثيت و عفت و عزت ذاتي انسان ، رفتاري غير انساني شمرده مي شود ،به عنوان مثال تجاوز به عنف و هتک حرمت زنان و دختران و کودکان و بردگي شکنجه وار ، که در اين آيه آمده است، جهت نيت پليد خود قبح زدايي نمايد که اين مساله در تعارض و تناقض آشکار با اصل و هدف معنويت و اخلاق است که مدعي آن هستند و از آن نام مي برند و سنگ آن را به سينه مي زنند که باعث مي شود خود به خود اصل را يعني اسلام آبکي را که از آن الهام و الگو مي گيرند ، باطل کند .
پاسخ: وقتي نخواهي حقيقتي را بپذيري ، زمين و زمان هم دست به دست هم بدهد، نمي تواند شما را به پذيرش آن حقيقت وادارد.
بارها گفته شده حکم به بردگي گرفتن زنان و مردان فقط مربوط به جنگي است که کافران و مشرکان براي نابود کردن اسلام و جامعه اسلامي به کشور اسلامي حمله کنند . در اين صورت مسلمانان اگر مغلوب شوند ، از طرف مهاجمان و جنگجويان غالب به بردگي گرفته مي شوند . زنان آنان چه در ميدان جنگ بوده يا در غير ميدان جنگ به تصاحب جنگجويان غالب در مي آيند و…
اما اگر مسلمانان پيروز شوند، فقط حق دارند مردان و زنان حاضر در ميدان جنگ را به بردگي بگيرند . در صورت صلاحديد حاکم اسلام، تصاحب کنند. اين حکم در آن زمان که برده گيري جنگجويان مغلوب قانون جاري بود، نه تنها شرم آور نبود، بلکه حکمي عادلانه و قابل دفاع و در جهت رعايت مصلحت جامعه اسلامي و رعايت حال جنگجويان مغلوب بود
اين اجازه محدود را هم اسلام بدان جهت داد تا مشرکان به حمله بر کشور اسلامي گستاخ نشوند و گر نه اسلام براي نجات بخشي و به آقايي رساندن انسان ها اعم از عرب و عجم و سياه و سفيد و شرقي و غربي و…آمده است . نمي خواهد کرامت انسان ها خدشه دار شود، ولي “ترحم بر پلنگ تيز دندان ستمکاري بود بر گوسفندان”
خوشبختانه در قرون اخير جامعه بشري به حدي از رشد رسيده که براي جنگ ها هم قانون وضع کرده ، حد و حدود تعيين نموده ، حمله به غير نظاميان و کشتن و اسير گرفتن آنان و به بردگي گرفتن اسيران جنگي را ممنوع کرده( گر چه متاسفانه ظالمان به اين قوانين انساني پايبند نيستند) و اين محدوديت ها مطلوب اسلام است .حاکم جامعه اسلامي دعوت کننده به اين قوانين و امضا کننده اين قوانين و پايبند به آن ها است.
در جنگ ايران و عراق هم که هر دو طرف مسلمان بودند، حتي اگر دو طرف به قوانين بين المللي و منع بردگي هم نپيوسته بودند، با اين وجود حق به بردگي گرفتن افراد حاضر در ميدان جنگ را نداشتند . اگر سربازان عراقي مرتکب چنين ظلمي شدند، به جهت پايبند نبودن آن حکومت به احکام اسلام بود.
خوشبختانه اسلام اولين محدود کننده قانون برده گيري بود . راه هاي آزاد شدن بردگان را در قانون خود لحاظ کرد .حرکت مخالفت با برده داري که در جهان در قرون اخير پيش آمد(با همه کاستي هايش) مورد تاييد اسلام بود و هست . پايبندي به اين قوانين سرلوحه عمل کشورهاي اسلامي مي باشد.
اسلام به هيچ وجه اجازه شکنجه و کشتن ناجوانمردانه اسيران را نمي دهد . اگر حکم بردگي آن ها هم از طرف حاکم جامعه در آن زمان و به جهت رعايت مصالح صادر مي شد، حکومت حافظ حقوق انساني بردگان بود . مردم را به خوشرفتاري با آنان دعوت مي کرد . راه هاي فراواني قرار داده بود که برده قهرا و حتي بدون خواست و اراده صاحبش آزاد شود . سهمي از بزرگ ترين ماليات کشور بايد صرف خريد و آزاد کردن بردگان مي شد و…
کساني که اسلام را حامي برده داري مي دانند و کنيز گرفتن بعضي زنان حاضر در ميدان جنگ در صدر اسلام را بهانه براي حمله به اسلام قرار داده اند، از حقايق و احکام اين دين و نوع رفتار مسلمانان با بردگان و… آگاهي ندارند و حمله بيجا پيش گرفته اند.
پرسش 5: اين آيه نشان مي دهد که مسلمان در جنگ مي تواند با زناني که به دستش مي افتد همبستر شود ، و از آن جا که بسيار بعيد است هيچ اسير جنگي تمايلي به همبستر شدن داشته باشد، واقع گرايانه است که بگوييم هر مسلماني در جنگ مي تواند به زنان طرف مقابل تجاوز کند .نمونه امروزي آن را مي توان سربازان مسلمان عراقي در جنگ برابر ايران دانست که از چنين حقي از سوي الله مدينه برخوردار بودند . توجه شود که شوهر داشتن و يا نداشتن زن اسير ، تاثيري در حکم او ندارد . آيه صريحا از زنان شوهردار صحبت مي کند و مي گويد مگر آن زنان شوهرداري که به تصرف شما در آمده اند . **
پاسخ: حکم به بردگي گرفتن زنان و مردان فقط مربوط به جنگي است که کافران و مشرکان براي نابود کردن اسلام و جامعه اسلامي به کشور اسلامي حمله کنند . در اين صورت مسلمانان اگر مغلوب شوند ، از طرف مهاجمان و جنگجويان غالب به بردگي گرفته مي شوند .زنان آنان چه در ميدان جنگ بوده يا در غير ميدان جنگ، به تصاحب جنگجويان غالب در مي آيند و…
اما اگر مسلمانان پيروز شوند ،فقط حق دارند مردان و زنان حاضر در ميدان جنگ را به بردگي بگيرند . در صورت صلاحديد حاکم اسلام، تصاحب کنند. اين حکم در آن زمان که برده گيري جنگجويان مغلوب قانون جاري بود، نه تنها شرم آور نبود، بلکه حکمي عادلانه و قابل دفاع و در جهت رعايت مصلحت جامعه اسلامي و رعايت حال جنگجويان مغلوب بود.
اين اجازه محدود را هم اسلام بدان جهت داد تا مشرکان به حمله بر کشور اسلامي جري نشوند و گر نه اسلام براي نجات بخشي و به آقايي رساندن انسان ها اعم از عرب و عجم و سياه و سفيد و شرقي و غربي و…آمده است . نمي خواهد کرامت انسان ها خدشه دار شود ،ولي “ترحم بر پلنگ تيز دندان ستمکاري بود بر گوسفندان”
خوشبختانه در قرون اخير جامعه بشري به حدي از رشد رسيده که براي جنگ ها هم قانون وضع کرده ، حد و حدود تعيين نموده ، حمله به غير نظاميان و کشتن و اسير گرفتن آنان و به بردگي گرفتن اسيران جنگي را ممنوع کرده( گر چه متاسفانه ظالمان به اين قوانين انساني پايبند نيستند) و اين محدوديت ها مطلوب اسلام است . حاکم جامعه اسلامي دعوت کننده به اين قوانين و امضا کننده اين قوانين و پايبند به آن ها است.
در جنگ ايران و عراق هم که هر دو طرف مسلمان بودند، حتي اگر دو طرف به قوانين بين المللي و منع بردگي هم نپيوسته بودند، با اين وجود حق به بردگي گرفتن افراد حاضر در ميدان جنگ را نداشتند . اگر سربازان عراقي مرتکب چنين ظلمي شدند، به جهت پايبند نبودن آن حکومت به احکام اسلام بود.
خوشبختانه اسلام اولين محدود کننده قانون برده گيري بود. راه هاي آزاد شدن بردگان را در قانون خود لحاظ کرد . حرکت مخالفت با برده داري که در جهان در قرون اخير پيش آمد(با همه کاستي هايش) مورد تاييد اسلام بود و هست . پايبندي به اين قوانين سرلوحه عمل کشورهاي اسلامي مي باشد.
پرسش 6:
پياده شدن اين حکم ضد بشري را مي توان در زمان خود رسول ديد ، همان گونه که رسول با صفيه يکي از کنيزان اسير ، دقيقا همين کار را کرده است . يعني در جنگ او را تصاحب کرد و سپس با او همبستر شد . اعراب در حمله به ايران نيز چنين کاري کرده بودند و در تاريخ مي توان ردپاي آن را در تصرف شهر شوش و جنگ نهاوند ديد . ** **
پاسخ: اين رسم حاکم در آن زمان بود که گروه غالب حق داشت همه افراد حاضر در ميدان جنگ را بعد از شکست به بردگي بگيرد .در جنگ خيبر مسلمانان براي بعد از فتح تعدادي از افراد را که از حاضران در ميدان نبرد بودند ، به بردگي گرفتند. از آن جمله صفيه دختر حي بن اخطب يهودي بود . پيامبر او را که بزرگ زاده يهود بود براي همسري برگزيد تا بدين گونه با يهود وصلت پيدا کند .از دشمني يهود با مسلمانان کاسته شود . حاضر نشد کرامت اين بزرگ زاده خدشه دارگردد و در سهم افراد عادي مسلمان واقع شود.
کسي که اين رفتار را محکوم مي کند ، مناسب است اول علل پيش آمدن اين جنگ را بررسي کند، بعد به نوع رفتار پيامبر با يهوديان در طول جنگ و بعد از آن بپردازد تا ببيند دليلي براي محکوم کردن باقي مي ماند؟
جمعي از يهوديان بنا به پيش گويي هاي پيامبران شان براي درک محضر پيامبر آخر الزمان و درک افتخار سبقت ايمان به او، وطن آباد و پربرکت خود در شمال منطقه جزيزه العرب را رها کرده ،به سوي حجاز رهسپار شدند. آنان جوياي منطقه بين دو کوه “عير” و “احد” بودند که هجرتگاه پيامبر آخر الزمان معرفي شده بود.
قبل از يافتن آن جا به منطقه خوش آب و هواي خيبر و فدک رسيدند . جمعي از آن ها در خيبر و فدک ساکن شدند . جمعي ديگر( يهود بني نظير و بني قريظه و بني قينقاع) به جستجو ادامه دادند تا اينکه منطقه مورد نظر را يافتند و در آن جا ساکن شدند.
در دعواهايي که بين آنان و عرب هاي ساکن منطقه(يثرب) پيش مي آمد و آنان از جانب عرب هاي ساکن مورد آزار واقع مي شدند، يهوديان تهديد مي کردند که به زودي پيامبر آخر الزمان در اين منطقه ظهور مي کند و ما به او ايمان مي آوريم . به کمک او از شما تقاص مي گيريم. بدين گونه عرب هاي ساکن پيش زمينه ذهني نسبت به ظهور پيامبر پيدا کردند . بالاخره در ملاقات هاي سال دوازدهم و سيزدهم بعثت اعلام ايمان کردند و پيامبر را به مدينه دعوت کردند.
متاسفانه غالب يهوديان شايد به خاطر اين که ملاک سبقت را از دست داده بودند، از ايمان آوردن به رسول خدا با وجود اين که او را مانند فرزندان خود مي شناختند، امتناع ورزيدند. ابتدا بين آنان و مسلمانان مدينه پيمان همکاري و عدم تعرض بسته شد. بعد از جنگ و پيروزي بدر يهوديان از قدرت گرفتن مسلمانان احساس خطر کردند . اولين گروه آنان يعني بني قينقاع با مسلمانان در افتادند که منجر به اخراج آنان از مدينه شد.
بعد از جنگ احد، کعب ابن اشرف يهودي که عليه رسول خدا اقدامات ناجوانمردانه فراواني مرتکب شده و مستحق مرگ گشته بود ،به بني قريظه پناه برد . آنان به پشتيباني از وي برآمدند . منافقان مدينه هم پنهاني وعده ياري دادند . بين آنان و مسلمانان درگيري حاصل شد که به شکست و اخراج آنان از مدينه منجر گشت.
متاسفانه يهوديان باز هم مترصد توطئه عليه مسلمانان بودند تا اين که بزرگان آن ها توانستند قريش را عليه مسلمانان متحد کرده ، با وعده پشتيباني جنگ احزاب را عليه مسلمانان به راه انداختند . با امداد هاي غيبي و استقامت مؤمنان ، احزاب ناکام به مکه بازگشتند . مسلمانان را با يهود بني قريظه وانهادند . پيامبر يهود بني قريظه را به کيفر پيمان شکني و توطئه چيني هاي شان رساند و مدينه از لوث يهود پاک شد.
از آن به بعد خيبر کانون توطئه عليه اسلام شد تا اين که رسول خدا بعد از صلح حديبيه تصميم گرفت اين کانون را متلاشي کند و خيبر را محاصره کرد.
پيامبر هيچ گاه به جنگ و خونريزي و به اسيري گرفتن انسان ها راضي نبود . هميشه در جنگ ها سعي داشت حتي الامکان بدون درگيري و کشتن واقعه را پايان دهد، ولي يهوديان خيبر با اعتماد به قلعه هاي مستحکم و مردان جنگي و آذوقه هاي فراوان انبارهاي خيبر و مطمئن از پيروزي بر جنگ اصرار داشتند . حاضر به مصالحه نبودند. پيامبر ناچار از جنگ با آن ها شد . آن ها هم مقاوت جانانه اي داشتند .جنگ مدتي طول کشيد تا با قهرماني هاي علي بن ابي طالب و کشته شدن مرحب خيبري بالاخره آخرين قلعه آن ها هم سقوط کرد و مسلمانان پيروز شدند . جمعي به اسارت درآمدند که از جمله آن ها صفيه دختر حُىَّ بن اخْطَبِ يهودى، از بزرگان يهود خيبر بود. او ابتدا با سَلَّامِ بن مِشْكَمِ يهودى ازدواج نموده و بعد از او طلاق گرفته و با كِنانَة بن ابى الحَقيق ازدواج كرده بود كه او نيز در جنگ خيبر كشته شد. پيامبر او را در سهم خود قرار داد و به او فرمود: ” در انتخاب آزاد هستى. اگر اسلام رااختيار كنى، پيش من خواهى بود .اگر بر دين يهود، باقى ماندى، شايد تو را آزاد كنم تا به قومت ملحق شوى.”
صفيّه گفت: “اى رسول خدا! دل من به اسلام گرويده و آن هنگام كه به طرف اقامتگاه شما مى آمدم، قبل از اين كه مرا به اسلام دعوت كنى- شما را تصديق كردهام. چه حاجت به يهود دارم؟ در حالى كه بين آن ها نه پدرى دارم و نه برادرى. مرا در انتخاب كفر و اسلام آزاد گذاشتى، پس آگاه باش كه خدا و رسولش نزد من از آزادى و برگشت، محبوب ترند. (1)
با اسلام آوردن صفيّه و پناه آوردن او به پيامبر و بريدن از خويشاوندان يهودىاش، حضرت او را به عقد خود درآورد و به همسرى پذيرفت.
اين گونه برخورد را با جويريه دختر حارث بن ابي ضرار رئيس قبيله بني المصطلق نيز شاهديم که پيامبر با او ازدواج کرد . مسلمانان به خاطر اين که اسيران آن طايفه جزو خويشاوندان رسول خدا شدند، همه اسيران را آزاد کردند .مردم قبيله وقتي با اين برخورد انساني پيامبر و مسلمانان مواجه شدند، همگي ايمان آوردند.
کساني که اين گونه ايراد مي گيرند، به آثار و پي آمدهاي اين گونه اقدامات توجه ندارند . نمي دانند که اين اقدام ها در راستاي خدمت به گروه مغلوب و ايجاد ارتباط خويشاوندي و… است.
اما اين که نوشته ايد در جنگ شوش و نهاوند چنين شده ، بايد مستند بگويند که چه جنايتي در اين دو جنگ صورت گرفته است؟
اگر منظورشان اين است که در اين دو جنگ تعدادي زن هم اسير شده اند که گفتيم در آن زمان اسير کردن زنان حاضر در جنگ قانون بوده و خلافي صورت نگرفته است. اگر اقدامات غير انساني صورت گرفته، بيان کنيد تا ما هم بدانيم.
کشتن و اسير کردن پي آمد جنگ است . مقصرش کساني هستند که ظالمانه و بدون جهت معقول و مقبول جنگ را آغاز کرده اند . دفاع کنندگان چاره اي جز کشتن و اسير گرفتن ندارند. اگر فاتحان بعد از پيروزي مسلم، اسيران را گردن زده اند يا با آنان غير انساني و خارج از قانون هاي پذيرفته شده رفتارکرده اند ، اعتراض وارد است اما اگر مطابق قانون هاي پذيرفته شده جهاني بلکه فراتر از آن با آن ها رفتار کرده باشند، چه جاي اعتراض؟
به بردگي گرفته شدن مردان و زنان حاضر در لشکر شکست خورده ،قانون جهاني پذيرفته شده آن روز بوده ،مثل امروز که اسيران را طبق قانون هاي پذيرفته شده در اردوگاه ها نگه داري مي کنند.
آيا اسير کردن عراقيان و نگه داري آن ها در اردوگاه ها طبق قانون هاي جهاني و محدود کردن آن ها در اردوگاه ها و…،کاري غير انساني است؟کساني که چشم بسته مي خواهند عرب هاي مسلمان را ددمنش و درنده و جنايتکار جلوه دهند و سپاه ايران را متشکل از انسان هاي صالح و متقي و پاکدامن و…معرفي نمايند، لطف کنند موارد تاييد کننده ادعاي شان را ارائه دهند.
همان گونه که گفتيم ما از همه جزئيات رفتار عرب ها دفاع نمي کنيم . چه بسا افرادي هم خلاف مرتکب شده و رفتار غلط داشته اند، ولي کليت کار عرب ها تجاوزگري و غير انساني نبوده است، به خصوص که اين اقدام ها در زمان امام علي صورت گرفته ، ايشان دورادور اين رفتارها را زير نظر داشته ، در موارد لازم تذکرهاي مناسب را ارائه کرده ، حکومت وقت هم به تذکر هاي ناصحانه ايشان بها مي داده است .
پي نوشت :
1.طبقات ابن سعد ، ج8،ص123.
پرسش 7:سنيان هيچ گاه بلکه تنها شيعيان ، صيغه را از اين آيه برداشت نموده اند ، کلمه متعه ( صيغه ) را هم از کلمه به کار رفته در اين آيه يعني همان ( تمتع ) گرفته اند . ** **
پاسخ: اگر سوال کننده مي خواهد ازدواج موقت را غير شرعي و ساخته شيعيان جلوه دهد، همه مسلمانان قبول دارند که فقه و احکام دو منبع عمده دارد که عبارتند از قرآن و سنت پيامبر.
اما گر چه اهل سنت الان متعه و ازدواج موقت را قبول ندارند ،ولي همين الان هم اين قول همه آن ها نيست. در طول تاريخ هميشه گروهي از عالمان اهل سنت با استناد به همين آيه و روايات فراوان متعه را جايز مي دانسته اند.در تفاسير اهل سنت ذيل اين آيه روايات متعددي وارد شده از ابن عباس و جابر بن عبدالله و عبدالله بن عمر و … که اين آيه را در مورد متعه دانسته اند.
از طرف ديگر اين جمله از عمر معروف است : متعتان کانتا علي عهد رسول الله و ابي بکر و انا احرمهما و اعاقب عليهما؛(1)
دو متعه زنان و حج در زمان رسول خدا و ابي بکر رايج بود . من آن دو را حرام مي کنم و مرتکب را کيفر مي دهم.
به اتفاق شيعه و سني هر کاري که زمان رسول خدا انجام مي شده و ايشان نهي نکرده، جايز است . چيزي را که رسول خدا جايز و حلال شمرده ،هيچ کس ديگر نمي تواند منع کند.
بنا بر اين بر خلاف زعم نويسنده شيعه دليل محکم بر جواز متعه از قرآن و سنت دارد. اهل سنت بدون دليل قائل به نسخ يا تحريم نهايي متعه در زمان رسول خدا يا قائل به تحريم آن توسط عمر شده اند.
پي نوشت:
1. بحارالانوار،ج21،ص391.
پرسش 8:گرچه در اين آيه قرآن زنان شوهردار را به زني گرفتن تقبيح نموده اما درقرآن هيچ آيه اي در رابطه با تجاوزغيرقانوني و نامشروع جنسي و مجازات آن وجود ندارد و آن را ممنوع نساخته است ، حتي تجاوز به زنان شوهردار و بي شوهر را در جريان جنگ به صورت مشروع ، قانوني و اسلامي و حتي مقدس درآورده است . اين درحالي است که در دنياي امروز ما چيزي بنام تجاوز مشروع و قانوني ، از راه به غنيمت گيري و اسيرجنگ به تصرف درآمده ، نداريم . درزمان ما حقوق بشر بين الملل ، تجاوزجنسي و برده کردن افراد را به ويژه درجريان جنگ ها يک جنايت جنگي وجنايت عليه بشريت قلمداد کرده است.
پاسخ: اين که امروز دنيا برده گيري اسيران جنگي را ممنوع کرده، افتخار آميز است . اسلام و اولياي اسلام دعوت کننده به چنين قانوني بوده و از آن استقبال مي کنند.
قانون برده گيري سربازان و شرکت کنندگان در جنگ مربوط به زماني بود که در دنيا برده گيري مقبول و جاري بود . اگر اسلام آن را براي معتقدان به خود نهي مي کرد ، يا بايد آنان را به آزاد کردن اسيران يا کشتن آنان امر مي نمود. کشتن اسيران که قطعا امري انساني نبود.پس بايد يا اسير گيري را منع مي کرد يا دستور آزادي اسيران را صادر مي نمود . با اين دستور نه تنها برده گيري از جهان برچيده نمي شد ،چون جهان به اسلام اعتقاد نداشت، بلکه به نوعي مشرکان و کافران را عليه مسلمانان جرات مي داد ،زيرا آنان يقين داشتند در صورت حمله به مسلمانان، اگر شکست هم بخورند، بعد از شکست، افراد يا به اسيري گرفته نمي شوند يا مدت کمي بعد از آن آزاد مي شوند، در حالي که اگر پيروز شوند، با به برده گرفتن زنان و مردان مسلمان و تصاحب اموال آن ها، غنيمت فراوان به دست خواهند آورد.
در آن زمان امضاي محدود برده گيري امري معقول و مقابله به مثلي جايز بود اما امروز که قانون هاي جهاني برده گيري اسيران و اسير کردن غير نظاميان و تجاوز به زنان را منع کرده (که از ابتدا اسير و برده گرفتن مردان و زنان غير نظامي در اسلام ممنوع بوده است) اولياي اسلام با توجه به روح اسلام که مخالف برده گيري مي باشد، از قانون هاي جهاني استقبال کرده و بر آن پايبند هستند.
قانون برده گيري اسيران جنگي در همان زمان که برده گيري امري عمومي و ثابت و معمول بود، واجب نبود .حالا که دنيا به اين اندازه از رشد رسيده که برده داري را لغو کرده و براي اسيران جنگي حق و حقوقي قائل شده، طبيعي است که روح اسلام موافق اين قانون ها بوده ، اولياي اسلام با آغوش باز استقبال کرده و بدان ها پاي بند خواهند بود.
پرسش 9:
در اين آيه علنا بي بندوباري به صورت رابطه جنسي لگام گسيخته و خارج از خانواده و بي حد و اندازه با رويه خيانت به همسر دائمي از راه صيغه از سوي الله عربستان ترويج مي شود . با عنواني که در آيه به صورت قيد حالت : ( با مال خود به طريق زناشويي بگيريد ) آمده است حکايت از اجاره تن زني دارد که خود را به معرض مزايده گذاشته است تا به طريق زناشويي مدت دار و نه خود زناشويي با او باشند و اينکه قيد تاکيدي : ( نه به طريق زنا ) بلافاصله پس از تشريح ذکر شده آمده ، منظور تا کيدي است بر دادن مزد براي تعيين مدت رابطه اي که زناشويي است و همچنين کلمه زنا اشاره به زنان شوهرداري دارد که آن را در ابتداي آيه ذکر کرده و نکاح آن قشر را شدني نخوانده است و هر کس هم خوب اين را مي داند که نمي تواند صاحب نسبت رابطه ديگري گردد .
پاسخ: اين که ازدواج موقت را زنا بشماريم و اجازه ازدواج موقت را به معناي اجازه فحشا و بي بند و باري جنسي بشمريم و…، از روحيه افرادي مثل خليفه دوم است. او هم رابطه تحت عقد موقت را با زنا يکسان مي دانست. به همين خاطر از آن نهي کرد، ولي مؤمن تابع امر خداست. وقتي نبوت فردي برايش ثابت شد و وحيانيت کتاب آن فرد روشن گرديد، ديگر تابع قوانين آن کتاب مي شود ،زيرا امر حلال و حرام را به دست خدا مي داند .
مي داند اگر خدا چيزي را حلال کرده ،حتما فايده دارد . اگر حرام کرده ،حتما ضرر دارد. با توجه به آيه مزبور و سنت پيامبر ازدواج موقت حلال است و با بي بند و باري تفاوت اصولي دارد.
اما هر چيز حلال و جايز باشد، بر فرد لازم نيست آن را انجام دهد ،زيرا بسياري چيزها و کار ها حلال و جايز هستند، ولي واجب و ستوده نيستند. امر ازدواج موقت از اين گونه است که گر چه جايز است، ولي بدان تشويق نشده، بلکه مردان زن دار که کمبودي ندارند ،از آن نهي شده اند . براي آنان ناپسند(مکروه) شمرده شده ، اين ازدواج شرايط و ضوابطي دارد که اگر در آن ها دقت شود ،معلوم مي گردد که براي ايجاد زمينه شهوتراني مردان يا زنان و در جهت متزلزل کردن کانون خانواده ها وضع نشده ، بلکه براي رفع مشکل جامعه در موارد خاص وضع شده ، منع و تحريم آن ضرر بسيار بيش تري از جوازآن براي افراد و خانواده ها دارد. براي اطلاع بيش تر به کتاب نظام حقوق زن در اسلام از شهيد مطهري مراجعه کنيد.
پرسش 10:
گمان مي رود در آينده پس از خانه هاي عفافي که براي خود مخفياته و آشکار در قم و مشهد داير نموده اند ،خانه هاي مشت و مال هم داير کنند که کارمندان آن زناني باشند که با آن ها يک ساعت صيغه مي شويد و سپس آغاز مشت و مال و در نهايت همان مال را که در اين آيه گفته شده است به آن ها مي دهيد که حلال باشد و زنا نباشد .**
پاسخ: ما از خانه هاي عفاف و… اطلاعي نداشته و چنين جاهايي سراغ نداريم اما احکام خدا را هم قبول داريم. اگر خانمي با مردي به مبلغي براي يک ساعت صيغه شود، به شرط آن که در اين يک ساعت مرد از زن لذت ببرد، ولي با او آميزش نکند، بعد از تمام شدن ساعت، زن بدون اين که نياز به گرفتن عده داشته باشد، مي تواند با مرد ديگري صيغه شود و اين حرام نيست و جايز است.
البته پسنديده نيست ،ولي جايز است.
اين ها احکام خداوند است . دست من و شما نيست که آن ها را حرام بدانيم يا ندانيم. ما مي توانيم به آن ها عمل کنيم يا نکنيم اما نمي توانيم در حرام و حلال هاي خدا ايراد بگيريم و قبول نکنيم ،مگر اين که کافر شده و قانون گذاري را حق خدا ندانيم.
اين ها را ما به جهت آيات و روايات معصومين جايز مي دانيم . از اعلام آن ابا نداشته واحساس خفت و خواري نمي کنيم.
اگر مشت و مال هم طبق ضوابط شرعي باشد، هيچ منعي ندارد. آنچه بد است، اين که خارج از ضوابط شرعي کار کنيم.
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات